تنهایی یک سردار
درست ۱۳ سال پیش و در همین ایام بود که معجزه هزاره سوم از جناح راست ظهور کرد. محمود احمدینژاد که تا پیش از انتخابات ریاستجمهوری سال ۸۴ شهردار تهران و برای همه ایرانیان کمتر شناخته شده بود در ایام تبلیغات انتخابات دوره نهم ریاستجمهوری توانست به گونهای خود را مطرح کند که چند ماه بعد پس از کنار زدن پنج کاندیدای دیگر، اکبر هاشمیرفسنجانی را هم شکست دهد و با کلید شهرداری پایتخت، قفل درهای پاستور را برای خود باز کند.
روش احمدینژاد ساده اما پرخطر بود. او که از سیاستمداران درجه یک جریان اصولگرا به حساب نمیآمد ابتدا با قبول نکردن ائتلاف جناح راست که از سوی بزرگانی مثل اکبر ناطقنوری، محمدرضا مهدویکنی و حبیبالله عسکراولادی طراحی شده بود بر پدرخواندههای جناح راست شورید و با حملات بیمحابا و به زعم خودش افشاگرانه، اکبر هاشمیرفسنجانی و حامیانش از جریان اصلاحطلب را مات کرد تا پدیده انتخابات ۸۴ و البته پیروز آن انتخابات شود.
در آن روزها اصولگرایان تلاش داشتند پس از حضور در مناظرهها و استفاده از فرصت تبلیغات، از میان علی لاریجانی، محمدباقر قالیباف، محسن رضایی، غلامعلی حدادعادل و محمود احمدینژاد به گزینه نهایی خود برسند اما احمدینژاد نه تنها بازی را به هم ریخت بلکه زیر میز بازی زد تا بازی ساده اما عوامپسند خود را طراحی کند. ائتلاف اصولگرایان شکل نگرفت و تشتت آراء، احمدینژاد را در کنار هاشمی به دور دوم فرستاد تا او با زبان تند و اتهامات ریز و درشتش علیه هاشمی و حامیانش بتواند رای ۱۷ میلیونی خود را از آبی که گلآلود کرده بود صید کند. احمدینژاد با روش خود عملا پدرخواندههای دو جناح را کنار زد و با وجود اینکه خاستگاه اصولگرایانه داشت هیچ وقت خود را ذیل این جریان تعریف نکرد. هرچند اصولگرایان دست کم تا انتخابات ۸۸ و مدتی پس از آن برای شکست دادن رقیب، مجبور به حمایت از احمدینژاد شدند اما او تلاش میکرد با اظهارات و اقدامات خود به عنوان یک اصولگرا شناخته نشود و سیاستمداری به نظر بیاید که علم مخالفت با هر دو جناح اصلی کشور را بر دوش میکشد. رفتاری که این روزها و بهخصوص بعد از رد صلاحیت در انتخابات ۹۶ و زندانی شدن حلقه اول یاران او شدت بیشتری هم پیدا کرده است.
اما انتخابات ایران از همان سال ۸۴ تا امروز یک بازنده همیشگی داشته است. محمدباقر قالیباف در سال ۸۴ خود را با عنوان کاپیتان خلبان معرفی کرد اما نتوانست کاندیدای مورد حمایت شورای هماهنگی اصولگرایان باشد و زعمای جناح راست علی لاریجانی را به او ترجیح دادند تا در نهایت هر دو شکست بخورند. او که گویا با دیدن تجربه احمدینژاد راه پاستور را از بهشت جستجو میکرد شهردار تهران شد. اما در انتخابات ۸۸ با وجود حضور رقبایی قدرتمند فرصت را برای کاندیدا شدن مناسب ندید ولی مشخص بود که خود را برای انتخابات ۹۲ آماده میکند.
در سال ۹۲ این دکترای تخصصی جغرافیای سیاسی دانشگاه تربیت مدرس، سابقه هشت سال شهرداری تهران را هم داشت و توانسته بودن سابقه نظامی خود را کمرنگ کند اما اشتباه استراتژیکش در مناظره و "تک" امنیتیاش به روحانی با "پاتک گازانبری" او روبرو شد تا یاد فرمانده نیروی انتظامی زنده شود و سردار سابق ناکام؛ چرا که در دنیای سیاست معمولا "حقوقدانها" بیش از "سرهنگها" اعتماد عمومی را جلب میکنند.
قالیباف همچنان شهردار تهران ماند و همچنان سودای ریاستجمهوری و بهخصوص انتقام از روحانی را در سر داشت. به همین دلیل باز و این بار در انتخابات ۹۶ کاندیدا شد تا در مناظرهها پاسخهایی که چهار سال در گلویش مانده بود را به روحانی بدهد و با مطرح کردن چهار درصدیهای رانتخوار در مقابل ۹۶ درصدیها خود را طرفدار عامه و مستضعفان نشان دهد. هر چند دست رییسجمهور مستقر و معاون اولش با وجود پروندههای دوران ۱۲ ساله شهرداری قالیباف آن قدر پر بود که این بار هم حملات سردار دکتر خلبان کاپیتان شهردار به خودش بازگردد و مناظرهها چندان به مذاقش خوش نیاید.
او که ابتدا تصور میکرد این بار کاندیدای بیرقیب جناح راست خواهد بود و در نقش منجی اصولگرایان ظاهر خواهد شد بعد از گذشت مدتی از تبلیغات متوجه شد که اکثر اصولگرایان ترجیح میدهند با کاندیدای تازهنفس خود که شکستی هم در کارنامه نداشت به رقابت با روحانی بپردازند. قالیباف این بار هم تنها ماند و با توصیه و در واقع اجبار "جمنا" در روزهای آخر با وجود حملاتی که به جهانگیری داشت که چرا وقتی قرار نیست در صحنه بماند به نفع روحانی وارد کارزار انتخابات شده، خودش هم از انتخابات به نفع ابراهیم رییسی کنار کشید. هر چند این تلاش جناح راست هم نتیجه نداد و انتخابات به نقع رقیب پایان یافت. حالا قالیباف با شکست لیست جناح راست در انتخابات شورای اسلامی شهر تهران، شهرداری را هم از دست داده بود و باید کرسی ۱۲ ساله خود را به یک اصلاحطلب واگذار میکرد.
تخریبچی تیپ ۲۱ امام رضای مشهد، فرمانده لشکر پنج نصر خراسان، فرمانده لشکر ۲۵ کربلا، جانشین رییس ستاد نیروی زمینی سپاه، فرمانده قرارگاه سازندگی خاتمالانبیاء (ص)، فرمانده نیروی هوایی سپاه، فرمانده نیروی انتظامی ایران و شهردار تهران، پس از انتخابات ۹۶ دیگر هیچ پستی نداشت. او سردار تنهایی بود که جناح راست همیشه در بزنگاههای سرنوشتساز پشتش را خالی و رهایش کرده بود. او البته مدتی بعد یه عنوان یکی از اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب شد ولی فعلا سمت اجرایی ندارد.
برخی از تحلیلگران این شکست قالیباف را پایان کار او در سیاست دانستند و توصیه کردند مثل محسن رضایی دوباره یونیفورم نظامی بر تن کند اما حسین قربانزاده از اعضای ارشد ستاد ۹۶ قالیباف و از یاران نزدیک او معتقد است که "باید حوزه پست و سمت را از حوزه فعالیت سیاسی-اجتماعی تفکیک کرد. " او میگوید: «روشن است هیچکس درباره فعالیت سیاسی-اجتماعی نمیتواند بگوید من بازنشسته شدم و دیگر حضور ندارم. کسی که سالها در سمتهای بالای کشور فعال بوده، فعالیتاش حتما باقی است.»
این اظهارات نشان میدهد که قالیباف همچنان به دنبال سیاستورزی است. البته نامه او خطاب به جوانان، مدتی بعد از انتخابات هم گویای این اتفاق بود. او درست دو ماه پس از انتخابات در نامهای خطاب به "جوانان انقلابی و دلسوز ایران عزیز"، موضوع "نواصولگرایی" را مطرح کرد. قالیباف با برشمردن ناکارآمدیها در حوزههای مختلف، به تکرار اظهاراتش در مناظرههای انتخاباتی و انتقاد از رییسجمهور پرداخت و با نتیجه گرفتن از گفتوگوهایش با جوانان، دلیل شکستهای اخیر جریان اصولگرایی در جلب نظر مردم را در انتخابات، نتیجه اشکالات ساختاری، رویکردی و عملکردی در سطوح کلان و خرد دانست و نخستین گام در انجام این رسالت و به سر منزل مقصود رساندن آن را، ترسیم ویژگیها و مبانی "نواصولگرایی برشمرد.
قالیباف برای آغاز طرح جدید خود، پنج سوال اساسی مطرح کرد: «۱- از یک منظر آسیبشناسانه، "اصولگرایی" چه ضعفهای ساختاری، عملکردی و رویکردی دارد که باید آنها را اصلاح کرد؟ "نواصولگرایی" در این سه مورد کدام دغدغهها را باید مورد توجه قرار دهد؟ چتر نواصولگرایی باید شامل کدام گروههای جامعه باشد؟ ۲- چگونه و با چه روشی میتوان از اصولگرایی به سمت نواصولگرایی حرکت کرد؟ و چهرههای جدیدی که میتوانند این کار را انجام دهند باید چه خصایصی داشته باشند و نقش جوانان در این روند چیست؟ ۳-جایگاه مردم در نواصولگرایی چگونه باید باشد؟ آیا ما نیازمند بازگشت به مردم و توجه به مطالبات و نقش آنها در اداره همه امور نیستیم؟ چگونه میتوان بدون چشمپوشی از آرمانها با واقعیت تغییر سبک زندگی طبقه متوسط کنار آمد؟ ۴-شیوه تعامل نواصولگرایی با دولت چگونه باید باشد؟ ۵- نسبت نواصولگرایی با رهبری انقلاب، نهادهای حاکمیتی و جریانهای سیاسی رقیب چگونه باید باشد؟»
قالیباف پس از انتشار این نامه و به بهانه آن در یک برنامه تلویزیونی حاضر شد و علاوه بر تبیین مبانی مورد نظر خود درباره "نواصولگرایی"، به نوعی گلایههای خود را از جریان اصولگرا بهخصوص در ایام انتخابات مطرح و تلاش کرد تا نقاط ضعف ساز و کارهای انتخاباتی جناح راست را مطرح کند.
البته قربانزاده معتقد است که "قالیباف بیرون از جریان اصولگرایی نیست که از این جریان گله داشته باشد" و تاکید میکند: «آقای قالیباف از سال ۸۴ تا ۹۶ صراحتا اعلام کرده که در خیمه و جریان اصولگرایی حضور دارد، این مبانی را قبول دارد و بر اساس آن کار میکند. میتوان به این کار قالیباف نقد درونگفتمانی و درونجبههای گفت که در برنامه تلویزیونی "جهانآرا" هم این نقدها را صراحتا مثلا درباره ساختار انتخاباتی و اتفاقاتی که در انتخابات پیش آمد، عنوان کرد. این موضوع محرمانه و قابل کتمان نیست که نواقصی در جریان اصولگرایی وجود دارد که باید اصلاح شود. تا زمانی که نواقص گفته نشود و مورد نقد قرار نگیرد، اصلاح هم نمیشود. آقای قالیباف هم به عنوان یک عنصر اساسی در جریان اصولگرا این نقدها را دلسوزانه مطرح کرده است.»
از طرفی بعضی از تحلیلگران اقدام جدید قالیباف را شوریدن علیه پدرخواندههای جناح راست و به دست آوردن دل جوانان تعبیر کردند. درست همان کاری که محمود احمدینژاد در سال ۸۴ انجام داد و به نتیجه هم رسید. حتی صحبتهایی درباره احتمال تلاش قالیباف برای ایجاد جریان سومی جدای از پدرخواندههای جناح چپ و راست مطرح شد که قالیباف تلاش میکند پرچمدار آن باشد. البته قربانزاده مخالف این ادعاست و دراینباره اظهار میکند: «این جریان سوم در کشور ما به دلایل مختلف پا نمیگیرد. ممکن است این دو قطب اصلی (اصلاحطلب و اصولگرا) در فضای سیاسی مثل سالهای گذشته خود را بازتعریف و احیاء کنند. شما این دو قطبی را در جریانات سیاسی کشور بهویژه در هفتههای منتهی به انتخابات میتوانید ببیند. این دو قطبی با وجود آفاتی که دارد میتواند تبدیل به فرصت هم بشود. ما تجربه موفقی در زمینه ایجاد جریان سوم در کشور نداریم و این نکته (نواصولگرایی) قالیباف هم معطوف به حوزه اصولگرایی است که در این جریان باید تجدید حیات صورت گیرد.»
قالیباف در این یک سال جلساتی را با جوانان و برخی گروههای سیاسی درباره "نواصولگرایی" برگزار کرده و سخنرانیهایی داشته است که در آنها تلاش کرده همان نکات نامه خود یعنی انتقاد از دولت، انتقاد از جریان اصولگرا و مبانی مد نظر خود درباره نواصولگرایی را مطرح و البته در مواردی از عملکرد ۱۲ ساله خود در شهرداری بهخصوص درباره اتهامات مالی که هر از چندگاهی از سوی برخی مقامات و نمایندگان مطرح میشود، دفاع کند.
مثلا او در ۱۸ بهمن ۹۶ در مسجد ارشاد امرآباد ورامین، با بیان اینکه "مردم سختیها را به خاطر اسلام تحمل میکنند"، گفت: «مردم ما از اسلام و انقلاب دست برنمیدارند اما حتما از مسئولان بیعرضه دست برمیدارند. ما نیازمند وحدت در موضوع اقتصاد هستیم. وقتی اقتصاد مشکل اول مردم میشود همه مکلفیم با هر گرایش و سلیقهای دست به دست هم دهیم تا مشکل مردم حل شود. البته مسئولیت بر گردن آنهایی است که در مسند قدرت هستند. آنها باید تلاش اصلی را صورت دهند.»
او ۲۹ آبان در نشست "نواصولگرایی در نگاه جریان دانشجویی" در دانشگاه علم و صنعت شرکت کرد و در خصوص پرونده املاک نجومی در شهرداری تهران، یادآور شد: «اولین باری که درباره املاک بحثی مطرح شد فینفسه سیاسی بود. در عین حال اولین کسی که از قوه قضاییه و دادستان کل درخواست رسیدگی عاجل به آن را داشت خود من بودم و مثل خیلیها خط قرمزی نداشتم و نگفتم که این قوم من و برادر من است و گفتم که رسیدگی کنید.»
قالیباف درباره جریانهای سیاسی کشور هم اظهار کرد: «ما دو جریان سیاسی اصلی و تاثیرگذار در کشور داریم و به نوعی کشور ما یک جریان دو قطبی سیاسی دارد که این دو جریان بر همه شئونات جامعه چه بخشهای مردمی و دولتی و چه در سیاست داخلی و خارجی و همچنین عملکرد نظام اسلامی تاثیرگذار هستند. اگر این دو جریان درست عمل کنند و درست عمل میکردند، میتوانند و میتوانستند بهترین مدل سیاستورزی باشند.»
وی همچنین تاکید کرد: «جریان اصولگرا باید میتوانست منافع مردم و خواستههای ایران اسلامی را در پیادهسازی همراستا میکرد اما موفق نشد. در مطرح شدن بحث نواصولگرایی نیز ما به دنبال لفظ نیستیم بلکه تاکید من این است که مبانی انقلاب و مکتب امام (ره) مورد توجه قرار گیرد و مبانی امام راحل را در این جریان پایدارتر دیدیم.»
سخنانی که بیشباهت به اظهارات دو سه سال اخیر محمود احمدینژاد نیست چرا که او هم این مدت جلسات و سخنرانیهایی با موضوع مکتب امام (ره) و انقلاب برگزار کرده و میگوید که بر این مبانی تاکید ویژه دارد.
شهردار سابق تهران در دهه فجر هم سفری به قم و دیدارهایی با مراجع تقلید از جمله آیات نوریهمدانی، جوادیآملی، شهرستانی، اعرافی و علویگرگانی داشت و تلاش کرد ارتباط خود را با قم حفظ کند.
در این مدت شایعاتی هم مبنی بر احتمال حضور قالیباف در انتخابات ۹۸ مجلس یا دادن لیست از جانب او مطرح شد که البته تایید و تکذیب نشده و قربانزاده هم از این اتفاق اظهار بیاطلاعی میکند.
بررسی رفتارهای قالیباف از سال ۸۴ که وارد رقابتهای انتخاباتی و سیاسی شد تاکنون شباهتهایی را با محمود احمدینژاد نشان میدهد. از تاکید بر داشتن مدارک تخصصی تا شهردار شدن برای رسیدن به ریاستجمهوری، از شوریدن بر پدرخواندهها تا تاکید مجدد بر مبانی انقلاب، از حملات بیمحابا در ایام انتخابات تا اتهامات بررسینشده مالی، از خاستگاه اصولگرایی تا تلاش برای به دست آوردن رای مخالفان جناح راست، از شعارهای پوپولیستی تا ادعای مبارزه با اشرافیگری. شاید این شباهتهای طابق نعل بالنعل میان مدل رفتاری محمدباقر قالیباف با محمود احمدینژاد اتفاقی و شاید تلاش او برای رسیدن به ریاستجمهوری به سبک احمدینژاد باشد اما هر چه که هست محمدباقر قالیباف این روزها "تنهاترین سردار" جناح راست به حساب میآید که تلاش میکند به هر روشی شده مثل مطرح کردن "نواصولگرایی" و یا حتی کنار زدن پدرخواندههای سیاسی ایران همچنان برای رسیدن به ساختمان خیابان پاستور تلاش کند. تلاشی که اگر منجر به رسیدن قالیباف به قدرت نشود ممکن است سرنوشت این روزهای محمود احمدینژاد یعنی تنهایی بیشتر را نصیب او کند.
آرین افخمی
انتهای پیام